فلسفه نوروساینس
طی سه دهه گذشته، فلسفه علم به شکل فزاینده ای به سوی اختصاصی و کانونی شدن گام برداشته است. دغدغه ها و توجهات از وجوه عام پراکتیس علمی به مفاهیم، مسایل، و معماهای خاص رشته های علمی معین، تغییر جهت یافته است. فلسفه نوروساینس نتیجه طبیعی چنین روندی است. این حوزه نوظهور، به واسطه پیشرفت قابل ملاحظه اخیر رشته نوروساینس شتاب سریع یافته است. نوروساینس شناختی و محاسباتی به سوی مسایلی بتدریج کشیده شده اند که به چنین مسایلی سنتاً رشته های علوم انسانی می پرداختند، مانند ماهیت آگاهی، کنش ارادی، دانش، و هنجاریت. اکتشافات تجربی درباره ساختار و کارکرد مغز، شیوه هایی را درباره این مسایل معرفی می کند که برنامه های پژوهشی «طبیعت گرایانه» نیز فراتر از ملاحظات فلسفی انتزاعی مرتبط با این مسایل، به تفصیل قابل توسعه و اجرا بر این مسایل اند.
ادبیات پژوهشی این زمینه بین «فلسفه نوروساینس» و «نورو فلسفه» تفکیک قائلند. فلسفه نوروساینس به مسایل بنیادی درون حوزه نوروساینس می پردازد. نوروفلسفه به کاربرد مفاهیم نوروساینسی بر پرسش های فلسفی سنتی مربوط می شود. کاوش روی مفاهیم مختلف بازنمایی (تمثل) که در نظریه های نوروساینسی به کار گرفته می شوند، مثالی از مباحث فلسفه نوروساینس است. بررسی دلالت های سندرم های نورولوژیکی بر مفهوم خویشتن واحد (یا به قول قدما: بساطت نفس)، مثالی از مباحث نوروفلسفه است. در پیوست هایی که به دنبال می آیند تمایز میان این دو دسته مسایل مفروض گرفته شده و از هر دو حیطه نمونه هایی آورده شده است.
نویسنده مقالاتی که به پیوست می آیند، دکتر پیتر مندیک است. فهرست مقالات:
• فلسفه نوروساینس
• فلسفه و نهضت نوروساینس
• نوروفلسفه سوبژکتیویته
• نوروفلسفه آگاهی
• بنیادهای نوروفلسفی
پسورد فایل : ندارد گزارش خرابی لینک
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.