ذیلی بر نظریه محاسباتی ذهن
دانشمندان علوم شناختی بر این باورند که دانش در ذهن از بازنمایی های ذهنی (mental representations) تشکیل شده است. انواع بازنمایی ها عبارتند از قاعده ها، مفاهیم، تصاویر و تمثیل ها.
علوم شناختی بر این باور است که انسان ها دارای روال هایی (procedures) ذهنی هستند که بر بازنمایی ها عمل می کند و تفکر/اعمال ما را می سازند. انواع مختلف بازنمایی های ذهنی، انواع متفاوتی از روال های ذهنی را می پرورند. برای نمونه، روش های مختلف بازنمایی اعداد را در نظر بگیرید. اغلب افراد با بازنمایی هندی/عربی اعداد (۱، ۲، ۳، …) و روال های معیار جمع، کسر، ضرب و تقسیم آشنایی دارند. از اعداد رومی نیز می توان برای بازنمایی اعداد استفاده کرد (I ، II ، X ، C)؛ اما انجام عملیات محاسباتی با اعداد رومی نیازمند روال های متفاوتی است. سعی کنید CIV (104) را بر XXVI (26) تقسیم کنید.
محاسبات یا روال های ذهنی که بر بازنمایی ها عمل می کنند به ویژگی های نحوی امور بازنمایی شده حساسند و نه ویژگی های معنایی. این همان اصل استقلال نحو از معنا است. برای تشخیص این امر، در آثار اولیه چامسکی، فیلتر یا صافی معنایی و وارونه گر ترتیب واژه ها استفاده شد. جمله معروف او «اندیشه های سبز بی رنگ، خشمگینانه می خوابند.» به کمک فیلتر معنا زدای شهودی حاصل شده است. آیا چنین جمله ای معنی دار است؟ به وضوح خیر. اندیشه ها متصف به دو صفت متناقض شده اند و قیدی به اندیشه ها نسبت داده شده که به وضوح بی معنی (nonsense) است و فعل خوابیدن، باز مورد دیگری از بی معنایی. اما آیا جمله فوق یک جمله درست-ساخت در زبان فارسی است؟ آشکارا جواب مثبت است. این قضاوت نه بر ویژگی های معنایی بلکه بر ویژگی های نحوی استوار است. البته این بخشی از دانش ضمنی و تلویحی (implicit knowledge) ما است. با استفاده از وارونه گر ترتیب لغات، جمله مذکور به «می خوابند خشمگینانه بی رنگ سبز اندیشه های»، شم زبانی هر فارسی زبانی این است که چنین جمله ای، جمله درست-ساخت فارسی نیست.
مثالی دیگر، به دو جمله زیر توجه کنید:
هرگاه باران ببارد، آنگاه زمین خیس می شود.
زمین خیس نیست.
از فرض صدق دو جمله ۱ و ۲ به این نتیجه می رسیم که باران نباریده است. ممکن است تصور کنیم که از معنای جمله ها به این نتیجه رسیده ایم در حالی که بر مبنای ویژگی های صوری، این نتیجه به دست آمده است. در واقع عملیاتی که ذهن اینجا انجام داده است همان قانون رفع تالی در منطق است:
((p → q) & ¬q) → ¬p.
در جمله های فوق بازنمایی های ذهنی به شکل گزاره ها است و عملیات ذهنی (محاسبات)، عملیات صوری منطقی است. البته همانطور که اشاره شد ذهن فقط یک گونه بازنمایی ندارد؛ بازنمایی های مختلف هر کدام روال های عملیاتی (computations) متفاوت و مجزایی دارد. برنامه پژوهشی نظریه بازنمایی ذهن، مطالعه اشکال متفاوت بازنمایی های ذهنی، شناسایی و مطالعه محاسباتی است که بر آنها صورت می گیرد.
جری فودور در کتابی با عنوان «خصلت مدولی ذهن» مدعی است که معرفت علمی ماهیتاً خصلتی کل گرایانه دارد و هیچ حکمی وجود ندارد که در معرض تجدید نظر قرار نگیرد. درحالی که بسیاری از جوانب معرفت طبیعی ما فاقد چنین خاصیتی هستند، مانند پدیده خطاهای حسی. هر خطای باصره امری است که ما به موهوم بودن آن می توانیم علم پیدا کنیم لیکن علم ما، خطای معرفتی یا ادراکی ما را اصلاح نمی کند و خطای حسی همچنان دوام می یابد. به سخن دیگر، دستگاه روئیت ما از نظر معرفتی، نفوذناپذیر (encapsulized ) است و کار خود را مستقلاً و بدون اندرکنش با معرفت آگاه ما انجام می دهد. برای نمونه، یک چوب صاف فرو برده در آب، شکسته دیده می شود اما دانش آگاه ما می گوید چوب نشکسته است. این دانش سبب تصحیح ادراک ما نمی شود؛ نمونه دیگر خطای مولر-لایر است. فودور نام چنین دستگاه های معرفتی را به خاطر استقلالشان، مدول یا مدول ذهنی می گذارد. نتیجه دیدگاه محاسباتی ما را به دیدگاه مدولی ذهن می رساند اینکه ما از اندام های ذهنی برخورداریم که هر کدام درونداد، پردازش و برونداد اختصاصی خود را دارند و از نفوذ هم مستقلند. تعداد این مدول ها و اینکه ذهن/مغز تا چه میزان از لحاظ معماری، مدول بندی شده است، محل اختلاف است. در واقع مدول ها، هر کدام بازنمایی های اختصاصی ذهنی و روال های عملیاتی خود را دارند و در آنها دستکم سه لایه قابل تشخیص است:
* لایه سخت افزاری (مغز و سیستم عصبی)،
* لایه نرم افزاری، و
* لایه محاسباتی.
چامسکی روی اندام ذهنی زبان کار پژوهشی خود را متمرکز کرده است؛ دیوید مار روی سیستم بینایی (رجوع شود به کتاب دوران ساز او «هوش مصنوعی و روئیت»). حوزه جدیدی در آسیب شناسی روانی از زاویه نظریه محاسباتی و مدولی به بیماریهای روانی می پردازد. برای نمونه کارهای تحسین برانگیز بارون-کوهن روی اوتیسم و طرح مغز سیستمایزینگ/ایمپاتایزینگ (پیوستار مغزمردانه/زنانه) اوتیسم که در پدیدآیی مدول «نظریه ذهن» دچار مشکل هستند. چون تصمیم دارم درباره خصلت مدولی ذهن، مطلب مستقلی ارائه کنم و مقالات مربوطه را پیوست کنم، بحثم را همین جا به پایان می رسانم.
به پیوست مقاله ای از پرفسور بارون –کوهن، استاد دانشگاه کیمبریج، درباره systemizing (male advantage), and empathizing (female advantage) مبتلایان به اختلالات طیف اوتیسم را می گذارم.
پسورد فایل : ندارد گزارش خرابی لینک
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.